تک موویز

در ماه می 1980 و در دوره آشفته قیام گوانجو ، هوانگ هی ته (لی دو هیون) که یک دانشجوی پزشکی است و کیم میونگ هی (گو مین شی) پرستار ، عاشق یکدیگر می شوند …

داستان این سریال در مورد دختری است که فکر میکند تمام زندگیش در بدبختی گذرانده و تمام رویاش انتقام از کسانی است که آنها را مسئول میداند…

چو یون جو (لی هانی) یک دادستان فاسد است که تصادف می کند. وقتی بهوش می آید خود را جای کانگ می نا که از نظر ظاهری شبیه به او بوده و عروس یک خانواده ثروتمند است، می بیند…

داستان درمورد داجونگه که به روستا میاد و ازطریق دوستای جدیدش درد و عشق رو تجربه میکنه...

پدر لی ته (Lee Joon) به کمک پارک گی وون (Jang Hyuk) شورش کرده و پادشاه می شود. اکنون لی ته که به عنوان جانشین پدرش، پادشاه شده، باور دارد برای رسیدن به اهداف خود، باید هر نوع کاری انجام داد. اما پارک گی وون که حتی از پادشاه هم قدرتمند تر می باشد، مخالف این نوع طرز تفکر است…

سو نام جو (سئو کانگ جوون) کسی است که چیزی از عشق نمیداند اما درام های عاشقانه نویسندگی می کند…

هونگ چون کی (کیم یو جونگ) یک نقاش با استعداد و زیبا در دوره چوسان است که با ها رام ملاقات میکند. ها رام (آن هیو سوپ) که در جوانی بر اثر حادثه ای نابینا شده، مسئول بخش علم ستاره شناسی است. هونگ چون کی عاشق ها رام می شود و به نابینایی او اهمیتی نمی دهد…

این سریال داستان افرادی را نشان میدهد که در ساختمان محل زندگی آنها یک قتل رخ میدهد؛ کانگ دا جونگ (سو هیون جین) وقتی در یک هتل شغل پیدا میکند خیلی زود پیشرفت میکند. مشکل او این است که انتخاب های بد مادرش را می پذیرد. مادر او سلیقه ی خوبی در انتخاب مردان ندارد لذا مجبور می شود با مردان بی لیاقتی که شبیه پدرش هستند قرار بگذارد. جو یونگ دو (کیم دونگ ووک) روانپزشکی است که به دیگران کمک میکند تا انگیزه ادامه زندگی پیدا کنند. با این حال خودش همواره به دلیل مشکلات گذشته احساس بدی دارد…

یونگ شین (جونگ وو یون) بیست ساله، کسی است که با استعداد آشپزی در غذاهای سنتی سلطنتی متولد شده است. او با افرادی از جمله کیونگ سو (جائه هی) آشنا میشود و …

دونگ کیونگ (پارک بو یونگ) ویراستار یک شرکت رمان اینترنتی است که زندگی پر فراز و نشیبی داشته است. میول مانگ (سو این گوک) یک مدیر واسط بین انسان ها و خداست که ناگهان در زندگی دونک کیونگ ظاهر می شود ، او در میان تاریکی و روشنایی به دنیا آمده است کسی که نفس او باعث از بین رفتن سرزمین ها می شود، جایی که او قدم می گذارد فصل ها از بین می روند ، وقتی لبخند می زند یک زندگی به تیرگی می رود. تنها کاری که مجبور به انجام آن است خرابی و ویرانی است. این چیزی نیست که او بخواهد بلکه تقدیر اوست.دونگ کیونگ یک قرار داد 100 روزه با او میبندد و زندگی و عشق خود را به خطر می اندازد…