تک موویز

یه سول (Seo Ji Hye) از بچگی توانایی خاصی داشته که قادر است با بوسیدن، آینده طرف مقابل را ببیند. اما مشکل اینجاست که او نمی‌داند این آینده چه زمانی رخ خواهد داد!

بنابراین وون در سال 1981 به دنیا آمد، بنابراین او اکنون باید چهل ساله باشد، اما وقتی در سال 2000 بیست ساله شد، به طور اتفاقی با یک جادوگر روبرو شد. بنابراین وون توسط جادوگر مورد نفرین قرار گرفت زیرا او لطف خود را رد کرد. نفرین این بود که «تا آخر عمر به عنوان یک زن بیست ساله زندگی کند». او ابتدا فکر می کند که این یک نعمت خواهد بود اما به زودی از درد از دست دادن عزیزانش رنج می برد و هیچ پیشرفتی نمی کند. یک روز، سو وون جادوگر را در یک عکس می بیند، بنابراین او در پس زمینه عکس به استراحتگاه می رود. برای رفع نفرین، او به‌عنوان یک کارمند توچال مخفیانه وارد می‌شود و کانگ هیون و سانگ ووک را در آنجا ملاقات می‌کند. (منبع: KOCOWA)

سریال درمورد دونگ جو پسر جوون پرشوریه که یه عالمه بدهی داره و با کانگ سان آشنا میشه و این آشنایی سرآغاز داستانی پر رمز و راز از یه دوستی گرم و انسانیت رو میشه

این سریال بازسازی سریال تایوانی روزی روزگاریه و داستان زن جوانی را روایت میکند که برای مرگ دوست پسرش عزادار است و ناگهان طی یک اتفاق غیرمنتظره به بدن یک دانش آموز دبیرستانی در سال های گذشته منتقل میشود و فردی را ملاقات میکند که دقیقا شبیه دوست پسر مرحومش است.

خانواده ای معروف در کره که شرکت بزرگی را هم اداره میکنند به ظاهر گرفتار یک نفرین صدساله شده اند…

لی هونگ جو یک کارمند معمولی است که اتفاقی یک کتاب سیصد ساله مهر و موم شده را بدست می آورد. کتابی که باعث نفرین جانگ شین یو شده…

اوه ها رین (Yeri) متوجه می شود از طریق عکس های به جا مانده از عشق اولش یعنی جی سو جون (Yang Hong Seok)، می تواند به ده سال پیش و زمانی که جی سو هنوز زنده بوده، بازگردد و در زمان حال و گذشته رفت آمد کند…

هشت سال پس از وقایع فصل گذشته، پادشاهی آسدال، تاگون و اون سوم فرمانروای شرق، درگیر جنگی اجتناب ناپذیر می شوند…

آیلین یه پری دریاییه که بعد از دزدین یه معجون جادویی از یه جادوگر و خوردن آن تبدیل به انسان میشود و بعد متوجه میشود تنها 100 روز فرصت دارد تا عشقی واقعی پیدا کند وگرنه خواهد مُرد و تبدیل به حباب میشود…

دوها، لی رین، موسوک و چول جو تیمی از نگهبانان شب هستند که از ۹ شب تا ۵ بامداد هر شب، طبق فرمان محرمانه ی پادشاه، از مردم چوسان محافظت می کنند و به حل و فصل مسائل ماوراء طبیعی می پردازند. لی رین، یک شاهزاده سلطنتی ولگرد است که عدم اعتماد به نفس خودش را همیشه مخفی می کرد، اما درد عمیقی که در اعماق قلبش بود، با سرکشی التیام می بخشید، تا اینکه یک اتفاق ناگهانی باعث شد که او توانایی دیدن موجودات ماوراء طبیعی را پیدا کند. او با استفاده از این توانایی جدید، داوطلب عضویت در تیم نگهبانان شب شد که از شب هنگام تا سپیده دم در خیابان ها گشت زنی می کردند تا از مردم چوسان در برابر ارواح شیطانی، که به دلایل مختلف در پی آزار مردم بودند، محافظت کنند. کم کم با حل موانع پیش رو با دیدن سختیهای مردم، فکر و احساسش رشد می کند و دیدگاهش نسبت به زندگی متحول می شود و با این اشتیاق جدید، با سرنوشت خود مواجه می شود…