تک موویز

درمورد زنی نامزد کرده است که به نامزد سابقش برمیخوره و بعد از دیدارشون به این فکر می‌کنه که عشقی که تو سینه اش داره برای نامزد فعلیشه باشه یا مردی که سالها پیش رهاش کرده

بونگ چول هی، یک مرد مجرد است که تمام دلایل لازم برای دوری ازدواج را دارد. در این درام، جونگ ها نا، یک کارمند دولتی که به ازدواج اعتقادی ندارد، به تیم “تشویق به ازدواج” منصوب می‌شود که هدف آن ترغیب بونگ چول هی به ازدواج است…

ملکه وون کیونگ که در دوره گوریو متولد شده، با لی بانگ وون بنیانگذار سلسله چوسان ازدواج میکنه و بعد از این که پادشاه میشه صیغه های مختلفی رو میگیره ملکه وون کیونگ میخواد اقتدار از دست رفته شو پس بگیره...

به محض اعلام مرگ پادشاه گوگوریو، نبرد شدیدی بین قبایل برای تصاحب قدرت آغاز می شود. ملکه وو هی فقط 24 ساعت فرصت دارد تا یک پادشاه جدید بر تخت سلطنت بنشاند…

مون جونگ این زنی بسیار جاه طلب هست. او از ازدواج قبلی خود دارای یک دختر به نام بک سول آ شد. سپس بخاطر پول با دکتر بک دونگ هو ازدواج و بعد از تصاحب اموالش او را ترک کرد. مون جونگ این اکنون زن موفقی شده و یک شرکت تولید سریال های تلویزیونی را اداره می کند. اما زندگی دخترش با بزرگ شدن در پروشگاه به سختی سپرد شد. این دو دوباره با هم ملاقات می کنند

داستان یونگ سو جونگ که شخصیتی جذاب و رک دارد. او که مجری تبلیغاتی محصولات خانگی است طرفداران زن زیادی دارد. اما در زندگی شخصی او همه چیز متفاوت است. وقتی نسبت به کسی احساسی داشته باشد، نمی تواند احساساتش را بیان کند یا حتی با او تماس چشمی برقرار کند…

هان سو جین یک محقق ژنتیک و عاشق دی ان ای هست. او تصمیم میگیرد به رابطه خود با دوستش پایان دهد و به دنبال یافتن مردی برود که از نظر ژنتیکی با او سازگار است. او با یون وو، متخصص زنان و زایمان و کانگ هون آتش‌نشان آشنا می شود

چوی هونگ یک دانشجوی کره ای است که در ژاپن تحصیل می کند. او با جونگو آشنا می شود و عاشق یکدیگر می شوند. اما به دلایلی از هم جدا می شوند. 5 سال بعد، هونگ و جونگو در کره با هم روبرو می شوند…

جو اون هو 14 سال به عنوان یک گوینده ناشناس فعال بوده و تلاش می کند تا بین مردم مطرح شود. او به دلیل گذشته دردناکی که داشته دچار اختلال شخصیتی شد و شخصیت دیگرش، جو هه ری به عنوان نگهبان پارکینگ کار می کند…

داستان درمورد نگرانی های واقع بینانه نوجووناست که که تو زندگی روزمره اشون تجربه اش میکنن تابوهایی رو به تصویر می‌کشه که هر نوجوونی تو سالهای آخر نوجوونی و قبل از ورود به بزرگسالی مثل تجربه عشقی خطرناک با جنس مخالفش که در عین خطراتی که داره دور از چشم بزرگتر ها ازش لذت میبرن