تک موویز

وو سول گی از یتیم‌خانه به سئول می‌آید و در دبیرستان چه‌ هوا، مدرسه‌ای برای دانش‌آموزان نخبه، ثبت‌نام می‌کند. او با دیگر دانش‌آموزان ارتباط خوبی ندارد تا اینکه یو جه ای، دانش‌آموز قدرتمند و جذاب، به او نزدیک می‌شود و به دوستان هم تبدیل می‌شوند. اما این رابطه به‌ زودی به یک رابطه خطرناک تبدیل می‌شود که میان دوستی و وسواس در نوسان است.

لی جه‌ یون، سربازی است که به‌تازگی وارد خدمت شده و احساس نگرانی از آینده دارد. نامزد او، کانگ یونگ‌ جو، یک کارمند تازه‌کار است که در دوران دانشگاه به “الهه مهندسی” معروف بود. با شیوع ویروسی که انسان‌ها را به زامبی تبدیل می‌کند، آن‌ها تلاش می‌کنند در خیابان‌های خطرناک سئول که پر از زامبی‌هاست، به هم برسند.

برنامه ای سرگرمی با محتوای معمایی کارآگاهی که شش بازیکن داره که بینشون یک کارآگاه و پنج مظنون هست و یه نفر از بین مظنونین مجرمه اصلیه و فقط مجرمه که می‌تونه دروغ بگه و همه سرنخ ها هم سر صحنه وجود داره و اگه با هم ترکیب بشن مجرم رو راحت شناخته میشه و در نهایت برای بازیکن برنده جایزه ای در نظر گرفته شده

مردی یک مغازه کوچک چراغ‌فروشی را اداره می‌کند. فروشگاه او معمولی به نظر می‌رسد، اما با دیگر مغازه‌ها متفاوت است. ارواح مرده، کسانی که بین زندگی و مرگ قرار دارند به این مغازه سر می‌زنند و هر یک داستان‌های خودشان را دارند…

مون جونگ این زنی بسیار جاه طلب هست. او از ازدواج قبلی خود دارای یک دختر به نام بک سول آ شد. سپس بخاطر پول با دکتر بک دونگ هو ازدواج و بعد از تصاحب اموالش او را ترک کرد. مون جونگ این اکنون زن موفقی شده و یک شرکت تولید سریال های تلویزیونی را اداره می کند. اما زندگی دخترش با بزرگ شدن در پروشگاه به سختی سپرد شد. این دو دوباره با هم ملاقات می کنند

در منطقه گانگنام سئول تعدادی افراد ناپدید می شوند. جه هی برای یک بار معروف در گانگنام کار می کند و رازی را در رابطه با این اتفاقات می داند، اما او نیز ناپدید می شود. کارآگاه کانگ دونگ وو، یون گیل هو، قانون شکن گانگنام که خود در لیست مظنونان قرار داد و دادستان مین سو جین، به دلایل مختلف به دنبال حقیقت ماجرا هستند…

جانگ ته سو یک تحلیلگر افسانه ای در کره است. او یکی از اولین ها در حوزه کاری خود بود و راه را برای تحلیلگران رفتار مجرمانه در کشور هموار کرد. او احترام و اعتماد مطلق را در سازمان پلیس به دست آورده است. او یک پدر تنها است و دخترش را بزرگ می کند. جانگ ته سو روی یک پرونده قتل کار می کند و متوجه می شود که دخترش در این پرونده نقش دارد. این کشف همه چیز را در باورهای حرفه ای او و رابطه اش با دخترش متزلزل می کند. جانگ ته سو برای محافظت از دخترش تلاش می کند تا حقیقت را فاش کند

درباره "سو دونگ جه" هست که بین دادستان و غرایز فرصت طلبانه اش تعادل کافی نداره.

در بهار سال 1945، جانگ ته سانگ و یون چه اوک به کمک توانایی هایشان، با موجوداتی که از طمع انسان ها به وجود آمده اند، مبارزه می کنند…

فصل دوم با زنده شدن جونگ جین سو و پارک جونگ جا آغاز می شود. مین هه جین به مبارزه خود ادامه می دهد در حالیکه سر و کله یک گروه مخفی به رهبری فردی مرموز پیدا می شود…