فروشگاه کافه پرنس درباره زندگی رویاهای ۴ جوان است که در یک کافی شاپ همدیگر را ملاقات میکنند . هان گیول جوانی باهوش است که از وابسته شدن به کسی در زندگی متنفر است . او که از درگیر شدن با کارهای خانواده متنفر است، به توصیه مادربزرگش یک کافی شاپ را مدیریت میکند. او…
داستان درمورد اوه یون دو یه مربی زبان کره ایه که سخنرانی های آنلاین میکنه و تو فضای مجازی مشهوره و گونگ ته کیونگ که یه متخصص در ناباروریه هردو زندگی خوبی دارن و نمیخوان ازدواج کنن تا اینکه یون دو میفهمه بارداره،هردو تصمیم میگیرن یه قرارداد ازدواج امضا کنن ،به نظرتون عاقبتش چی میشه
لویی(سو این گوک) یه وارث پولداره که پولاشو برای خرید هر چیزی به راحتی و با بی تفاوتی کامل خرج میکنه. او که گذشته اش رو هم به یاد نمیاره، بوک شیل(نام جی هیون) رو میبینه. بوک شیل روستایی بهش یاد میده که نمیشه هر چیزی رو با پول خرید…
زنی در یک تصادف همسرش میمیرد و او دختر کوچک خود را به تنهایی بزرگ میکند تا زمانی که میفهمد تومور مغزی دارد. او به دنبال فرشته محافظی برای دخترش است و به همین خاطر طی قرارداد زمان داری با مردی قرارداد ازدواج میبندد.
پس از مرگ خانواده اش در یک تصادف، چا هیون سو تنها به یک آپارتمان جدید نقل مکان می کند. زندگی آرام او به زودی با حوادث عجیبی که در آپارتمان او و در سراسر کره رخ می دهد، مختل می شود. وقتی مردم شروع به تبدیل شدن به هیولا می کنند، هیون سو و سایر ساکنان سعی می کنند زنده بمانند. (منبع: ویکی پدیا) ~~برگرفته از وبتونی به همین نام توسط کیم کان بی و هوانگ یانگ چان.
داستان درمورد اوک نیو دختریه که در زندان متولد و بزرگ شده و استعداد زیادی داره و به قول معروف نیلوفریه که در مرداب رشد کرده و دربرخورد با انواع و اقسام آدمها مهارت های زیادی بدست میاره و کم کم به عنوان زبان گویای طبقه کارگر برای بدست آوردن حقوق برابر دست به مبارزه ای بزرگ میزنه
شین جون یونگ (Kim Woo bin) و نو ایول (Bae Suzy) در یک دبیرستان درس می خواندند اما مشکلات سر راه باعث جداییشان می شود. بعد از این جدایی شین جون یونگ متوجه می شود که خیلی به نو ایول علاقه داشته است. اکنون در سال ۲۰۱۶ شین جون یونگ محبوب ترین بازیگر کره شده و نو ایول یک مستند ساز سطح پایین است که برای بدست آوردن پول هرکاری می کند…
جو دول هو (پارک شین یانگ) دادستان میشود تا موقعیت اجتماعی بهتری داشته باشد، اما نمی تواند از فساد محل کارش چشم پوشی کند. گزارش این فساد؛ باعث از دست دادن همه چیزش می شود. او زندگیش را از نو می سازد و به عنوان وکیل در دفتر حقوقی منطقه ای کوچک کار می کند و سخت تلاش می کند تا وکیلی متعهد به عدالت باشد و از فقرا و بی گناهان محافظت کند…