در دهه 1930 و اشغال شانگهای بدست ژاپن، شین جانگ(کیم هیونگ جونگ) پدرشو در تیراندازی یه سرباز ژاپنی از دست میده و به جای برقراری عدالت به او اتهام مرگ پدرشو میزنن. او تنها راه برقراری عدالت را در اخراج تمام ژاپنی ها از شانگهای میبیند بدین ترتیب او تبدیل به بزرگترین مبارز قاره میشود…
کیم جی هیوک (Kang Ji Hwan ) از بچگی بدون پدر و مادر بزرگ شده و زندگی خیلی سختی رو گذرونده ، اون بعد از ملاقات با دال سوک در رستوران کوچیک اون که در یک بازار سنتی هست شروع به کار میکنه . کیم جی هیوک اون رو مثل مادر خودش میدونه و در کارهای رستوران کمکش میکنه . اون به سختی کار میکنه تا اینکه موفق به باز کردن فروشگاه خودش میشه . خیلی ناگهانی کیم جی هیوک میفهمه که پسر مخفی یکی از خانواده های شرکت دار بزرگ کره اس . اون به نقشه های پلیدی پی میبره و شروع به انتقام گرفتن از شرکت هیون سونگ میکنه…
سو این ئه (هوانگ جونگ اوم) شاهد مرگ مادرش بوده از اون موقع به بعد سعی میکنه محکم رو پای خودشوایسه در عین اینکه امید داره روزی بتونه انتقام خون مادرشو بگیره از بچگی هم زندگیش با زندگی ۲ برادر از یه خانواده فقیر گره خورده. هان کوانگ هون (ریو یونگ یونگ) و هان کوانگ چول (جونگ کیونگ هو)…
دوها، لی رین، موسوک و چول جو تیمی از نگهبانان شب هستند که از ۹ شب تا ۵ بامداد هر شب، طبق فرمان محرمانه ی پادشاه، از مردم چوسان محافظت می کنند و به حل و فصل مسائل ماوراء طبیعی می پردازند. لی رین، یک شاهزاده سلطنتی ولگرد است که عدم اعتماد به نفس خودش را همیشه مخفی می کرد، اما درد عمیقی که در اعماق قلبش بود، با سرکشی التیام می بخشید، تا اینکه یک اتفاق ناگهانی باعث شد که او توانایی دیدن موجودات ماوراء طبیعی را پیدا کند. او با استفاده از این توانایی جدید، داوطلب عضویت در تیم نگهبانان شب شد که از شب هنگام تا سپیده دم در خیابان ها گشت زنی می کردند تا از مردم چوسان در برابر ارواح شیطانی، که به دلایل مختلف در پی آزار مردم بودند، محافظت کنند. کم کم با حل موانع پیش رو با دیدن سختیهای مردم، فکر و احساسش رشد می کند و دیدگاهش نسبت به زندگی متحول می شود و با این اشتیاق جدید، با سرنوشت خود مواجه می شود…
این سریال درباره فرشته ایست که بعد از نجات ناگهانی یه دانش آموز از خطر، چاره ای جز تبدیل شدن به انسان ندارد. فرشته بعد از تبدیل شدن به موجودی فانی، با دانش آموزان تعامل برقرار می کند و درباره عشق، دوستی و آنچه به معنای انسان است یاد می گیرد…
مین ووی 28 ساله (شیم چانگ-مین) یه نویسندست.یه روز مین وو یه یادداشت روی تقویم رومیزیش میبینه و با الهام گیری از اون یادداشت، شروع میکنه به نوشتن یه کمیک جدید به اسم "هشتم دسامبر".کمیکی که مین وو مینویسه، فوراً مشهور میشه و حسـابی میترکونـه!درحالیکه کمیک درحال مشهورتر شدنه مین وو احساس میکنه کارش، فشار زیادی بهش تحمیل میکنه و بخاطر این فشار، دچار سردردهای شدید میشه.توی همین حین، تصمیم میگیره بره سراغ عشق اولش که از دبیرستان عاشقش شده..
چا وو جین دادستانه و ۱۵ سال پیش بخاطر حادثه ای جنایی دوستش کیم سو هیون رو از دست میده و بخاطر اون حادثه فقط پرونده های سنگین برمیداره و توی یکی از پرونده ها به شخصی به اسم جو ایون یی بر میخوره و …
این سریال درباره زندگی 3 زنه 30 ساله اس که شامل یه مادر و یه زن خونه دارو و یه زن تنهاس ، یون جونگ وان بعد از 10 سال زندگی مشترک الان طلاق گرفته و با پسرش تنهایی زندگی میکنه ، جی هیون خانه دار یه دختر داره و کیم سان می یه زن زیبای مجرده از طرف دیگه او کیونگ سو یک کارگردان فیلم خیلی بد اخلاقه که تا الان کلی جایزه گرفته و …
درمورد وکیلیه که بعد از مدتها برای امرار معاش پرونده ای رو قبول میکنه و بااینکه ظاهر ساده و آرومی داره در پس ذهنش تمایل شدیدی به تهبکاری موج میزنه واین جنبه وقتی با مشتری جدیدش که در ظاهر بازیکن سابق بیسبال و دراصل نفر دوم یه سازمان جنایی مخوفه بروز میکنه باید دید عاقبت این همکاری به کجا ختم میشه