تک موویز

ها یون سو به عنوان سرتیم در یک شرکت بزرگ کار می کند و مورد احترام بقیه است. او بعدا متوجه می شود نامزدش، سو جو وون، پسر خانواده پولداری است که شرکت را اداره می کنند. مادر جو وون با پیشنهاد پول از یون سو میخواهد تا با پسرش بهم بزند. او که اعتقادی به افسانه های خیالی ندارد تصمیم میگیرد قبول کند. اما سو جو وون که به عشق اعتقاد دارد تلاش می کند نظرش را تغییر دهد…

هان سو جین یک محقق ژنتیک و عاشق دی ان ای هست. او تصمیم میگیرد به رابطه خود با دوستش پایان دهد و به دنبال یافتن مردی برود که از نظر ژنتیکی با او سازگار است. او با یون وو، متخصص زنان و زایمان و کانگ هون آتش‌نشان آشنا می شود

در بهار سال 1945، جانگ ته سانگ و یون چه اوک به کمک توانایی هایشان، با موجوداتی که از طمع انسان ها به وجود آمده اند، مبارزه می کنند…

چوی سونگ هیو یه معمار جوان با استعداد و بسیار جذاب است. او لحظاتی در زندگیش دارد که می خواهد آنها را از ذهنش پاک کند. این لحظات شامل “به سوک ریو” می شود. وقتی آنها 4 ساله بودند، مادرانشان با هم دوست شدند. این دو به خاطر مادرانشان زمان زیادی را مانند حمام کردن با هم در حمام زنانه سپری کردند. به سوک ریو که مدتیست از کار بیکار شده با چوی سونگ هیو ملاقات می کند…

سون هه یونگ با احتمال از دست دادن یک ترفیع شغلی در محل کار خود مواجه است. برای جلوگیری از چنین ضرری، برای یک عروسی ساختگی برنامه ریزی می کند. او کیم جی اووک را برای نامزدی خود استخدام می کند. کیم جی اووک به عنوان صندوقدار در یک فروشگاه کار می کند. او از آن دسته افرادی است که نمی تواند افراد نیازمند را نادیده بگیرد و سعی می کند کار درست را انجام دهد. او با هر مشتری در فروشگاه صمیمی است، به جز یک نفر. آن شخص سون هه یونگ است…

چوی هونگ یک دانشجوی کره ای است که در ژاپن تحصیل می کند. او با جونگو آشنا می شود و عاشق یکدیگر می شوند. اما به دلایلی از هم جدا می شوند. 5 سال بعد، هونگ و جونگو در کره با هم روبرو می شوند…

برنامه ای رقابتی بین هشتاد آشپز کم بضاعت قاشق سیاه با بیست سرآشپز برتر قاشق سفید که برای پیروزی باهم رقابت میکنن

جو اون هو 14 سال به عنوان یک گوینده ناشناس فعال بوده و تلاش می کند تا بین مردم مطرح شود. او به دلیل گذشته دردناکی که داشته دچار اختلال شخصیتی شد و شخصیت دیگرش، جو هه ری به عنوان نگهبان پارکینگ کار می کند…

فصل دوم با زنده شدن جونگ جین سو و پارک جونگ جا آغاز می شود. مین هه جین به مبارزه خود ادامه می دهد در حالیکه سر و کله یک گروه مخفی به رهبری فردی مرموز پیدا می شود…

داستان درمورد نگرانی های واقع بینانه نوجووناست که که تو زندگی روزمره اشون تجربه اش میکنن تابوهایی رو به تصویر می‌کشه که هر نوجوونی تو سالهای آخر نوجوونی و قبل از ورود به بزرگسالی مثل تجربه عشقی خطرناک با جنس مخالفش که در عین خطراتی که داره دور از چشم بزرگتر ها ازش لذت میبرن