تک موویز

گو گیوم، پس از کار به‌عنوان بازیگر سیاهی‌لشکر، به یک منتقد فیلم تبدیل می‌شود. او عاشق فیلم‌هاست و هدفش تماشای همه فیلم‌های ساخته‌شده در دنیاست. کیم مو بی به خاطر پدرش که فیلم‌ها را بیشتر از او دوست داشت و کنجکاوی درباره ماهیت فیلم وارد صنعت سینما می‌شود. او زندگی آرامی در این صنعت دارد تا اینکه گو گیوم، که شخصیتی متفاوت و جلب‌توجه‌کننده دارد، وارد زندگی‌اش می‌شود.

بک سو جونگ، لیدر تیم برنامه‌ریزی یک فروشگاه بزرگ، در کار خود سخت‌کوش و موفق است. او پس از 16 سال، بان جو یون، مدیر جدید و جانشین فروشگاه را ملاقات می‌کند. آن‌ها در نوجوانی از طریق یک بازی آنلاین با هم آشنا شده بودند. در آن زمان بان جو یون عاشق بک سو جونگ بود، اما وقتی احساساتش را بیان کرد، توسط او رد شد. حالا، آن‌ها در محیط کار با چالش‌های جدیدی روبرو می‌شوند.

جونگ هه سونگ، مامور برجسته سرویس اطلاعات ملی، پس از یک حادثه بزرگ تنزل رتبه می‌گیرد. اکنون او برای یافتن طلای گمشده پادشاه گوجونگ، مخفیانه وارد دبیرستان بیونگ‌مون می‌شود. او در این ماموریت با اوه سو آ، معلم درس تاریخ، آشنا می‌شود. اوه سو آ در هه سونگ شباهت‌هایی با عشق اولش می‌بیند

اِ سون دختری سرکش، مثبت‌اندیش و پرانرژی است که رویای شاعر شدن دارد، اما به دلیل وضعیت مالی خانواده‌اش نمی‌تواند به مدرسه برود. گوان شیک جوانی سخت‌کوش و آرام است که در ابراز احساسات ناتوان است، اما از ابتدا تا انتها تنها اِ سون را دوست دارد و عشق خود را بی‌دریغ به او تقدیم می‌کند

بک کانگ هیوک جراح نابغه‌ای است که تیم ویژه‌ی فوریت‌های پزشکی را در بیمارستان دانشگاهی رهبری می‌کند. او با وجود شخصیت سرسخت و جسورش، این تیم را از حالت بی‌تحرکی به گروهی فعال و کارآمد تبدیل می‌کند که مستقیما در میدان عمل حاضر شده و جان انسان‌ها را نجات می‌دهند. اعضای تیم او شامل یانگ جه وون، پرستار چون جانگ می، و رزیدنت بیهوشی پارک کیونگ وون هستند. با اینکه این تیم بیماران زیادی را نجات می‌دهد، اما فعالیت‌هایشان بیمارستان را با مشکلات مالی مواجه می‌کند.

کوانگ سو و دی او قراره سه روز یه کافه رستوران رو اداره کنن

دوباره گروهی دختر و پسر مجرد تو جزیره ای متروکه دورهم جمع شدن و تنها راه فرارشون پیدا کردن عشقی برای زندگیشونه

کانگ جی یون یک زن موفق و با اعتماد به نفس و مدیر عامل یک شرکت استعداد یابی است. او برای موفق شدن در کارش، همه زندگی اش را صرف کارش کرده است. او نمی داند خارج از شغلش، چگونه کاری انجام دهد. او یک منشی به نام یو یون هو دارد که تقریباً همه چیز را برای او انجام می دهد. برخلاف رئیسش، منشی رفتاری دوستانه و خوش اخلاق با دیگران دارد. او یک پدر مجرد است که در تربیت و کارهای خانه نیز مهارت دارد.

جی کانگ هی در متل کالیفرنیا که توسط پدرش اداره می‌شود و در روستای زادگاهش است، بزرگ شده است. کانگ هی به دلیل دورگه بودن مادرش، در زمان کودکی موضوع زمزمه ها و شایعات ساکنان محلی بود و از آن زمان زخم عمیقی در قلب خود دارد. او عشق اول و دوست دوران کودکی اش چون یون سو را دوست داشت اما وقتی ۲۰ ساله شد زادگاهش را ترک کرد و به سئول رفت. او اکنون به عنوان یک طراح داخلی کار می‌کند و قصد دارد بعد از ۱۲ سال به زادگاهش برگردد و با چون یون سو دیدار کند. چون یون سو دامپزشک روستا است و تنها زنی که او عاشقش بوده کانگ هی است. اما او بسیار مورد توجه مردم روستا است تا او را به دخترانشان معرفی کند. او برای جلوگیری از این موضوع، حقیقت درمورد شایعه ازدواج با همکارش را روشن نمی‌کند و بعد از ۱۲ سال عشق اولش را می‌بیند.

داستان درمورد سه نفره که تو یه شرکت شکلات سازی کار میکنن وصاحب یه ساعت فروشی عجیب که شکلات دست ساز میفروشه