تک موویز

این سریال زندگی سه زن را به تصویر می‌کشد که تمایل زیادی به موفقیت و رشد در زمینه صنعت خرید خانگی دارند...

این سریال عاشقانه درباره شور و شوق دو بازیکن بدمینتون می باشد؛ پارک ته یانگ (Park Joo Hyun) بخاطر یک تصادف سه سال از ورزش مورد علاقه خود بدمینتون فاصله میگیرد اما دوباره به این رشته برمیگردد و عضو تیم میشود جایی که با پارک ته جونگ (Chae Jong Hyeop) ملاقات میکند…

وقایع مرموزی رو که پروفایلر سابق هان جون و همکارانش تجربه کردن رو در قالب یک کافه مرموز به اسم مینام دونگ دنبال میکنه

نوه گو جین (Kim Jae Wook) فردی بسیار باهوش، پولدار، خوشتیپ و خودشیفته است. وقتی به او گفته می شود که به قتل خواهد رسید، خود را به فراموشی میزند! از طرف دیگر، منشی لی شین آ (Krystal Jung) زنی سخت کوش، صادق و بسیار درون گراست. وقتی به او گفته می شود که زمان زیادی برای زندگی کردن ندارد، خود را نامزد رئیسش یعنی نوه گو جین جا میزند!

کیم هی وو (Lee Joon Gi) با اینکه در دوران دبیرستان نمرات خوبی نداشت اما با سخت کوشی وارد دانشگاه و در نهایت در آزمون وکالت قبول شد. او اکنون به عنوان یک دادستان مشتاق کار می کند. وقتی او روی پرونده فساد یک سیاستمدار به نام چو ته سوب (Lee Kyung Young) تحقیق می کند، توسط فردی ناشناس کشته می شود. اما کیم هی وو از خواب بیدار می شود و دوباره خود را زنده می بیند…

شین ها ری (گیم سه جونگ) مجرد است. او مدت زیادی است که روی یک نفر کراش دارد اما بعد متوجه می شود که کراش او نامزد دارد. یک روز دوستش، جین یونگ سو (سول این ها)، از او میخواهد که به یک قرار از پیش تعیین شده برود و خودش را جای او معرفی کند…

چه یونگ جو، عضو سابق نیروهای ویژه، اکنون به عنوان فروشنده مشروبات الکلی کار می‌کند. او به عنوان “پادشاه فروش” شناخته شده است، اما شعبه‌اش در آستانه تعطیلی است. برای جلوگیری از تعطیلی، او مأمور می‌شود تا یک آبجو جدید که توسط یون مین جو، مدیرعامل و متخصص آبجوسازی تولید شده را بفروشد. مین جو مرد حساسی است که در یک منطقه روستایی آرام زندگی می‌کند تا روی کار خود تمرکز کند، اما با ورود یونگ جو زندگی‌اش دستخوش تغییر می‌شود

یک درام هیجان انگیز که در 24 ساعت رخ میدهد و تنها فرد برتر زنده می ماند. لی هو چول (Jin Goo) که یک آتش نشان است پیامی دریافت می کند که همسایه او یعنی کوان شی وو (Lee Won Keun) یک قاتل سریالی است و باید او را بکشد وگرنه دخترش را هرگز نخواهد دید…

در دهه 1950، درست پس از جنگ کره، یون جونگ نیون به سختی از طریق فروش صدف به همراه مادرش در شهر بندری موکپو امرار معاش می کند. رویای او این است که به سئول برود و به عنوان بازیگر برای یک گروه تئاتر زنان کار کند و در عین حال ثروتمند شود…

داستان یونگ سو جونگ که شخصیتی جذاب و رک دارد. او که مجری تبلیغاتی محصولات خانگی است طرفداران زن زیادی دارد. اما در زندگی شخصی او همه چیز متفاوت است. وقتی نسبت به کسی احساسی داشته باشد، نمی تواند احساساتش را بیان کند یا حتی با او تماس چشمی برقرار کند…