تک موویز

این-ها (جی چانگ ووک) پسر یک پیانیست ماهره و امیدواره بتونه در آینده کسب و کار خانوادش رو ادامه بده. اما یک روز پدرش جی-هو (جو جی هون) فرزند نامـ.شروعش رو به خونه میاره و اعلام میکنه که اون قراره وارث خانواده باشه و اینطوری رویاهای “این-ها” نابود میشه. مادر این-ها هم برای اینکه انتقام بگیره از جی-هو استفاده می کنه و جلوش نقش یک مادرخونده مهربون رو بازی میکنه. جی-هو تلاش میگنه تا پیانیست ماهری بشه و وارث تجارت خانوادگیشون بشه. او نامادری و نابرادریش رو از خودش هم بیشتر دوست داره و همیشه بهترینها رو برای اونا میخواد. اما زمانی که رازها, دروغ ها و نقشه هایی که بر علیه استفاده شده براش آشکار میشه با خودش عهد میبنده که از کسانی که یکروز فکر میکرده نزدیدک ترین حانوادش هستن انتقام بگیره.

داستان بعد از ناپدید شدن نویسنده وبتون معروف دبلیو پدر اوه یون جو اتفاق نیفته وقتی که یون جو به دفتر پدرش می‌ره و ناگهان دستی خون آلود او رو توی مانیتور می‌کشه و یون جو خودش رو در کنار مردی زخمی روی پشت بوم یه ساختمون پیدا می‌کنه بعد از نجات مرد می‌فهمه او کانگ چول شخصیت اصلی داستان پدرشه به نظرتون ماجرا چیه

داستان زندگی شش نفری که در بوسان کره زندگی میکنند. و سریال گذشته آنها را در 1997 و زمان حال 2012 وقتی که دور هم جمع شده اند نشان میدهد…

به نظرتون وقتی دونفر که به واسطه کارشون و تفاوت های شخصیتی از هم متنفرن اما به واسطه یه بوسه غیر منتظره جسماشون باهم عوض میشه چه بلایی سرشون میاد؟

این سریال داستان یک پسر دامپزشک در دوران چوسان را شنان میدهد که با پشتکار فراوان و فراز و نشیب های زیاد به مقام پزشک دربار میرسد…

این سریال درباره ی یک داستان عاشقانه ی غم انگیز بین دختر شاهزاده سویانگ و پسر کیم جانگ سو است. پسر کیم جانگ سو، سونگ یو (Park Shi hoo) ، یک مرد زیبا، بسیار عاقل و قابل احترام است . پرنسس سریونگ (Moon Chae won) ، دختر پادشاه سجو، که به عنوان شاهزاده سویانگ شناخته می شود، یک بانوی شاد و سرزنده است . او بسیار کنجکاو، شجاع و پر دل و جرات است. آن دو نفر فورا عاشق هم می شوند ، ولی بعدا متوجه میشن که پدراشون دشمن خونی همدیگه اند . در واقع این سریال نسخه کره ای فیلم رومئو و ژولیته.

لی این در زمان ولیعهدی با کانگ هی سو آشنا و کاملا مجذوب او می شود. پس از مدتی لی این پادشاه و کانگ هی سو نیز یک جاسوس می شود؛ او برای گرفتن انتقام به پادشاه نزدیک می شود…

هیون سونگ و سونگ اوک که رابطه آنها نسبت به هفت سال گذشته سرد شده، یک شب روبرو آسانسور یک متل با هم روبرو می شوند؛ هر دو با شخص دیگری همراه هستند

لی سونگ چون دانش آموز دبیرستانی با خانواده ای فقیر است. یک روز به طور اتفاقی با پیرزن مرموزی آشنا می شود که او را ترغیب به خریدن یک قاشق طلایی می کند. قاشقی که میتواند جای او را با یک فرد ثروتمندِ هم سن و سالش جابه جا کند…

گو جائه هی(سولی) بطور اتفاقی کانگ تائه جون(چوی مین هو) رو در تلویزیون و مسابقات پرش ارتفاع میبینه…