تک موویز

داستان درمورد افسران پلیسیه که در محدوده آب و ساحل رودخونه هان خدمت میکنن

این سریال روایت رقابت بر سر عشق، سرنوشت و تاج و تخت است. شاهزاده باک دِ گیل (جانگ گیون سوک) در خانواده سلطنتی متولد شده اما مجبور میشه زندگی اشرافیشو بزاره کنار و حالا سعی میکنه با قمار تاج و تختشو پس بگیره. دِ گیل بهترین قمار باز چوسانه اون برخلاف ظاهر خونسردش از درون پر از خشم و نفرته .و امپراطور یونگ جو (یو جین گو) همه چیز داره. از طرفی امپراطور مردیه که هیچ وقت بدون دلیل منطقی در مقابل کسی سرش رو خم نمیکنه. دِ گیل و امپراطور یونگ جو بازی را شروع می کنن، دِ گیل بر سر زندگی خود و امپراطور یونگ جو بر سر امپراطوری همه چوسان شرط می بنده. در این حال دام سو (ایم جی یون) می خواد به تنهایی از امپراطور انتقام بگیره…

رییس پلیس برای مقابله با افزایش جرایم، از گو تاک(کیم سانگ) میخواد که تیمی رو تشکیل بده. او هم تیمی متشکل از افراد سابقه دار میسازه…

نام دا جونگ(کیم سو یون) دانشجویی که بخاطر بدهی هایی که داره مجبور میشه در یه مسابقه ذهنی و رقابتی شرکت کنه. مسابقه ای ای شرکت کننده ها باید هم رو فریب بدن تا برنده بشن و برنده صاحب جایزه 10 میلیارد وون (حدود 9 میلیون دلار) خواهد شد. او توی دور اول مسابقه پولشو از دست میده و برای جبران از برنده ی دور قبلی “چا وو جین” و “کانگ دو یونگ” که قبلا مغز متفکر این بازی بوده کمک میگیره تا باختش رو جبران کنه …

“هونگ نا ری” به عنوان یک مهماندار هواپیما مشغول کاره. او مادرش رو سه سال پیش از دست داده و هیچ فامیل نزدیک دیگه ای هم نداره. یک روز وقتی برای سالگرد مادرش به شهرشون برمیگرده بالای قبر مادرش یه مرد جوون رو میبینه و …

یه سول (Seo Ji Hye) از بچگی توانایی خاصی داشته که قادر است با بوسیدن، آینده طرف مقابل را ببیند. اما مشکل اینجاست که او نمی‌داند این آینده چه زمانی رخ خواهد داد!

داستان سریال درباره پیرزنی است که در زمان جنگ از کره شمالی به کره جنوبی پناه آورد. او که سالها در انتظار خانواده خود بوده هتلی را تاسیس می کند. جه هون که یک بازیگر ناشناخته تئاتر است در نقش نوه او بازی می کند تا آخرین آرزویش را برآورده کند…

درمورد دونفر از اهالی یه روستاست که یکی دامپزشکه و مهارت های قوی روان سنجی داره و اون یکی کاراگاهی پرشور و جوون که هردو باهم پرونده های جزیی جنایی رو حل میکنن

هان سونگ جونگ یک نویسنده رمان و مادر مجرده که سه دختر داره: دائه، دا جونگ و دا این. و حالا تلاش می کنه تا این سه دخترش با مرد های خوبی ازدواج کنند…

کانگ کی تان (Kang Ji hwan) تک پسر و تنها وارث شغل خانوادگی خود است. در اقدامی خانواده ی او به قتل میرسن و فقط او جان سالم به در میبره. اون بینایی شو از دست میده و طی اتفاقی، حس شنواییش فراتر از یه انسان عادی قوی میشه. در این میان، اون توسط خاله ی خودش تهدید به مرگ میشه و باید قبل از روز تولدش….