بونگ چول هی، یک مرد مجرد است که تمام دلایل لازم برای دوری ازدواج را دارد. در این درام، جونگ ها نا، یک کارمند دولتی که به ازدواج اعتقادی ندارد، به تیم “تشویق به ازدواج” منصوب میشود که هدف آن ترغیب بونگ چول هی به ازدواج است…
“بک ماری” یه شخص منزوی است که هویت اصلی و خون اشامی خود را پنهان میکند او که از همه جا رانده شده در تلاش است تا در شهر جدیدش بدون سرو و صدا زندگی کند اما همه چیز تغییر میکند وقتی که او اتفاقی…
کانگ این گو یک تاجر غیرنظامی است. او چاره ای جز همکاری با سرویس اطلاعات ملی ندارد. آنها قصد دارند در یک عملیات مخفی، جون یو هوان قاچاقچی کره ای که کنترل سورینام را به دست گرفته دستگیر کنند…
این سریال درباره سه زن می باشد که هر کدام زندگی و گذشته متفاوتی دارند اما در یک برهه زمانی وسوسه به انجام کارهای وحشتناکی می شوند.
گونگ ماری (لی یوری) زنی خانه دار است که متوجه خیانت شوهرش می شود و اکنون به دنبال راهی برای تمام کردن ازدواجشان است؛ چه هی سو (لی مین یونگ) عروس خانواده ای ثروتمند است و از مادرشوهرش که آلزایمر دارد مراقبت می کند. چه هی سو که بی تفاوتی های شوهرش را تحمل می کند، پیشنهادی وسوسه انگیز و وحشتناک از مادرشوهر خود می شنود؛ از طرفی یانگ جین آه (یون سو یی) همسر خوبی ندارد. تا اینکه مرگ شوهرش باعث می شود پول زیادی از بیمه عمر دریافت کند. پولی که میتواند زندگی او را تغییر دهد اما او مدام نگران این است که کسی پولش را از او بگیرد…
پدر سون جین صاحب رستوران جین شیمه. او دوتا خواهر کوچیکتر داره سون سو و سون جانگ. از وقتی مادر سون جین مرده او از پدر و دوتا خواهراش مراقب میکنه و رستوران رو هم اداره میکنه. او همچنین نگران رقابت با رستوران وونتاکه که صاحبش ادمی خون سردیه. سون سو دختر وسطه و قیافه جذابی داره و پیانو میزنه. او بخاطر اینکه از عشق اولش جدا شده و خانواده فقیری داره احساس بدبختی میکنه. سون جانگ دختر کوچیک خونوادست و به پدرش افتخار میکنه او عاشق دوتا مرد میشه به نام های سون چئول و دو هول.
یو سه پونگ (کیم مین جائه) یک پزشک سلطنتی است که پس از یک توطئه از قصر اخراج می شود. او به روستای گیسو می رود. در آنجا با یون وو (کیم هیونگ گی) و کی جی هان (کیم سانگ کیونگ) آشنا می شود. او کم کم تبدیل به پزشکی می شود که نه تنها جسم بیماران بلکه دردهای روحی مردم را درمان می کند…
داستان در مورد دو شخص است که یکی از اون دو سعی در گرفتن انتقام دارد و دیگری سعی در پنهان کردن حقیقت دارد و حال این که ۲۵ سال از زندگی مشترک آنها می گذرد…
اوه این یونگ عضو یک گروهه که قبلا خیلی معروف بوده ولی محبوبیتش را از دست داده سعی دارد با وارد شدن به یک برنامه تلویزیونی معروفیتش را دوباره به دست آورد. در این برنامه تلویزیونی او باید نقش همسر پسر ارشد یک خانواده را بازی کند و تعاملات و درگیریهای او با مادر شوهرش نشان داده میشود، اما بعد از مدتی او واقعاً با پسر ارشد خانواده ازدواج میکند و این دو به عروس و مادر شوهر واقعی تبدیل میشوند…
این سریال حول یک ایستگاه رادیویی و یک بیمارستان می گردد . چهار نفر با چهار مشکل و گرفتاری مختلف به تصویر کشیده می شوند . در این سریال شاهد این خواهیم بود که چگونه می توان با با هم بودن بر همه مشکلات غالب شد و یا با آن ها کنار امد و هر روز شادتر از دیروز بود.